بازی با همبازی
نمیدونم چرا باز این اینترنت ما نفتی شد؟!خدا می دونه چند بار این پست رو نوشتم و بابت قطع اینترنت چند بار مثل اسپند رو آتیش از عصبانیت بالا و پایین پریدم و حال با چه امیدی باز می نویسم؟؟؟؟
خدا رو شکر که از بازی فردی خارج شدی وبه سمت بازی دسته جمعی رو آوردی.البته که مختص سنت بوده تنها تنها بازی کردن وصد البته که دیگه واسه خودت مردی شدی ناز دونه ،دوردونه.
با شرمندگی فراوان که سه هفته ای بیشتر از عمر این عکس می گذرد...
چقدر لذت بخش بود دیدار این دو نازنین.ای کاش همیشه عمر، کودک می ماندیم و هیچ وقت پی به تفاوت دختر یا پسر بودنمان نمی بردیم.همه با هم یکی بودیم و هم بازی.فعلا لذت ببرید از بازیه با هم .
بعد از بغل گرفتن و بوسیدن و ابراز عاطفه و مهربانی شروع کردید به فخر فروشی اسباب بازیهاتون.و چه دلبری می کنه نیلا جون با اون چشای دلبرش....
حاضرم واسه شادیت دنیا مو بدم.
این خونه کوچولو هدیه ناقابل آقا طاها به نیلا جونه بابت تولد یک سالگی،که البته به پای هدیه زیبای نیلا جون نمی رسه.انشالله روزهای زیبایی به خاله بازی درون این خانه سپری کنه،این دخمل مخملی و ناز.
دالی دالی موشه ...ببخشید دالی طاها ....
دلمان خواست با ماشین زمان به عقب برگردیم و این جمله کلیشه ای را تکرار کنیم :::چقدر زود گذشت..
اولین دیدار طاهاجون و نیلا جون.یادش به خیر .وای نه نه نه........