آقا طاهای نازنینآقا طاهای نازنین، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 1 روز سن داره
مریمنازمریمناز، تا این لحظه: 7 سال و 4 ماه و 1 روز سن داره

طاها،زیباترین هدیه خداوند

سفرنامه تهران .فصل اول

1396/7/10 7:42
نویسنده : ماما شقایق
120 بازدید
اشتراک گذاری
و اینگونه سفر 4 نفرمون آغاز شد.چه حس خوبی.چه حال خوبی .و چه هوای خوبی..چه بچه های خوب و خوش سفری ..چه بابا و مامان خوبیچه خدای خوبی .!!..خدا یا شکرت بخاطر این همه خوبی..
قبل از شروع به جمع کردن چمدان سفر ،گفتم :عزیزانم بشینید یک درخواست دارم ازتون ..بیایید به هم قول بدیم تا می تونیم سعیمون رو بکنیم تا شاد باشیم .خوش رو ..خوش سفر..خوش اخلاق باشیم و با گذشت و به هم کمک کنیم .همه مسیولیتها تنها به دوش من نباشه (در مورد مریمناز) ..
خوب طاها جان شما وسایل مربوط به خودتون رو وردارید(از زمانی که یادم میاد طاها جانم یک کوله داشت مربوط به اسباب و لوازم خودش .و الان یک سالی هست که بدون دخالت من بارشو خودش می بنده جان شیرینم و کولشو می زاره دم در منزل).
مقصد :تهران .پایگاه :منزل خاله جون.روز اول سه شنبه رفتیم دکتر .معاینه بچه ها.و انجام حجامت.
روز دوم ،چهارشنبه زیارت حضرت معصومه و مسجد جمران .. شب تیاتر موزیکال و شاد
روز سوم.پنجشنبه،باغ کتاب و بعد از ظهر سرزمین لی لی پوت.
روز چهارم،جمعه،خانومها اسختر..آقایون پارک آبی اوپارک ..شب برای صرف شام ،باغ صبا..قسمت رستوران سنتی..
تهران رو برای سفر انتخاب کردیم چون هم نزدیک بود و هم خواهر و برادر عزیز من ساکن اونجا.و کنترل زمان خواب بچه ها برام راحتر بود.
توی سفر تمام سعیم رو کردم که با یک برنامه ریزی حساب شده بچه ها ساعت خواب و غذاشون بهم نخوره.که در خوش خلقیشون تاثیر منفی نزاره.(چون کاملا بچه ها تحت تاثیر این دو مورد هستن.اگر خواستید یک سفر کفتتون بشه ،بی موقع بخوابیدو هر زمان شد ،بی وقت غذا بخورید)اونوقت سفر از دماغتون می ریزه بیرون.
همه جا یک کیف بزرگ وسیله همراهم هست.اسباب بازی واسه طاها جونم.مریمنازم و خوراکی واسه خوردن .میوه .و کتاب .با کالسکه وارد حرم حضرت معصومه شدیم .
دخترمان را سال پیش نذر خانوم حضرت معصومه کردم.تاریخ 16 اردیبهشت سال 95 آمدیم پابوس ایشان و خواستم که شفاعت کنن بنده حقیر را تا خداووند عنایت کنند و فرزندی سالم به ما عطا کنن.
و اینگونه گشت که ما دختری داریم، مهربانویی داریم مهربانتر و خوش رو تر ازهر مهربانی..در دعای نمازم خواسته بودم اگر خداوند مرا لایق دانستند ،دختری عنایت کنند..نامش را مریم خواهم گذاشت.سوره 19قرآن کریم .
در کنار سوره 20 قرآن .طه...
و اینگونه شد که خداوند باز مثل همیشه مرا شرمنده مهربانی و لطفش کرد و فرشته آسمانی را برای آرامش جانم آفرید..مریمناز نازنینم را









پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)