شروع خاطرات مصور
با تمام خستگی که از شب قبل به خاطر بیدار موندن آقا طاها در چشمانم موج می زنه اما دلم نیومد چنین ماه وشب زیبایی رو نادیده بگیرم ،ماه رسول اکرم و شبی که شادی در منزل اهل بیت پیامبر(ص) موج میزنه،شب میلاد سید شهدا،آقا امام حسین (ع)رو بهانه ای زیبا برای شروع نوشتن وبلاگ پسرم قرار دادم و شروع میکنم به ثبت خاطرات مصور قند عسلم،طاهای مهربون و دوست داشتنیم تا روزی که این امانت رو تحویل عزیز دلم،طاهام بدم .انشاالله که خیر باشد.
خدایا با یاد تو و به یاری تو آغاز می کنم.
پسر گلم ، 10ماه و 25 روز از زیباترین روزهای زندگیمون در کنار تو،با برکت ترین هدیه خداوند بر ما سپری شد و چیزی جز خاطرات شیرین بر جای نگذاشت.لحظه لحظه در کنار تو بودن ،خاطرست. اما افسوس که قادر به ثبت تمامی دقایق نیستم.عکسها و خاطرات از تولد تا این تاریخ،به تاریخ همان روز (تاریخ گذشته )ثبت می کنم تا زمان واقعی خاطره حفظ شود.