آقا طاهای نازنینآقا طاهای نازنین، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 1 روز سن داره
مریمنازمریمناز، تا این لحظه: 7 سال و 4 ماه و 1 روز سن داره

طاها،زیباترین هدیه خداوند

طاها از جنس مروارید

1392/6/19 19:26
نویسنده : ماما شقایق
379 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیز مادر سلام دردونه من،سلام نازنین نگارم، سلام دنیای دوست داشتنی مامان،سلااااااااااااااام بزرگ مرد کوچک من . خیلی غیبت مامان طولانی شده.شرمندم.اما آخه این دندونهای مرواریدت جان به جان مامان می کنن تا سر به بیرون بزنن.جالب این بوده که این همه مامان منتظر دندون نیشت بودم(همانطور که در پستهای قبل نوشته بودم)،هیچکی بر نگشت بگه  عزیزم انتظارت نا بجاست.اول دندون تختی ها بیرون می یان بعد در اخر نیش ،نیش خودش رو میزنه.خلاصه اینکه ما در عجب فاصله بین دندونهای جلوت و دندون به خیال مامان ،نیشت بودم که با سرک کشیدن در اینترنت وکتابی که خاله جون مشغول مطالعه اون بودن فهمیدیم ببببببله،دندونهای شاهزاده ما آنورمال نیست اون اطلاعات مامانه که با این همه مطالعه و جستو خیز در اینترنت باز ناقصه.

چه کنم دیگه منم یک انسانم با یک دنیا خطا و اشتباه و بی تجربگی. اما تا به امروز سعیم بر این بوده و هست تا از خواب شبانه از استراحت روزانم،از خشیهام بزنم واسه خوش بودن تو ،آخه مگه چیزی هم زیبا تر از خندههات و  دنیای بدون حسادت ،خشم ، نفرت و کدورت شما بچه ها هست؟؟دنیایی که هیچ حرف و حدیثی توش نیست فقط و فقط بازی هست و شادی و شادی.دوست دارم و باز هم دوست دارم .حتی 1 ساعتم طاقت دوریت رو ندارم دور دونه الماس من.در کنار من و بابایی باش تا خوش باشیم و شاد.و با تو کامل بشیم و رشد کنیم.

          

این عکس رو در تاریخ 6/8قبل از ورود به سالن جشن عروسی ذلیخا جان و آقا یاسر گرفتیم .براشون آرزوی خوشبختی و شادکامی می کنیم.

اینها یک طرف ماجرا بودو اما در طرف دیگر ماجرای ما؛

آرامش قبل از طوفان رو که می گن دقیقا زمانی بود که مامان تند وتند پستهای جدید میزاشتم واما از اوضاع و احوال این یکی ،دو ماه مامان می تونی بفهمی که چه به روز مادر فلک زدت می یاری.می دونم خودت نمی خوای قند تو دل مامان آب شه،اما ؛اما امان از دست این مرواریدات.از خدای مهربون می خوام که درد دندون همه بچه ها اینقدر کم بشه که تا صبح راحت بخوابن.آمین  خواب بلکه شاید آرزوی من مادر بعد از یک سال و یک ماه و چند روز بی خوابی به تحقق بپیونده.نیشخند

خلاصه اینکه تا صبح هر یک ساعت به مامان بر پا و آماده  باش می دی و خودت با خیال آسوده تو بغل مامان در حال شیر نوش جان کردن به خواب شیرینی می ری ووقتی می خوام می می تو ازت بگیرم مگه ول  می کنی این مادر نیمه خوابتو.از شاهزاده ما باشه مامان تا صبح بشینم،آقام تا صبح می می نوش جان کنن.اونوقت از من بیچاره چی باقی می مونه؟؟؟سوال نه آخه شما بگو قند عسل؟؟؟

اونوقت هم باز می مونه یه مادر عاشق ،مثل تموم مادرهای زحمت کش.جا داره اینجا تشکر کنم از مادر مهربون خودم و مادر مهربان همسرم و همه مادران دنیا؛بخاطر این همه از خود گذشتگی.مادرم بخاطر تموم زحمتهایی که واست داشتم و دارم از صمیم قلبم ازت سپاسگزارم.ماچ

خلاصه اینکه اولین تختی بیرون زد چند روز بعد از تولدت و دومی هم با کلی شکنجه ،بی قراری ،بهانه گیریهای پی در پی و از همه مهمتر بی اشتهایی و بی غذایی و بد خوابی ؛شکر خدا سر به بیرون زده.و تا دندون بعدی از خدای مهربون طلب صبر و شکیبای می کنم.

اینهم یک عکس از مروارید جدیدت شاهپسر مامان.

خدای من طاهام رو با تموت بی خوابیهام و خستگیهام از اعماق اعماق وجودم دوسش دارم .نکنه این نوشته رو بزاری دال بر ناشکری منِ،نه نه نه,اینها فقط فقط درد ودلی بود واسه طاهای آیندم.فقط همین

چقدر دلم یه مسافرت می خواست .جقدر دوست داشتم تو خرید سیسمونی خاله جون همراش باشم ،چقدر دلم میخواست چند روزی رو با بابایی تمام وقت باشیم و بریم حسابی بگردیم،اما اوضاع و احوال شما طوریه که بهتره خونه باشیم .و شما برنامه خواب و بیداریت تغییر نکنه. انشاالله بعد از اتمام دندونات شاید بتمنیم بریم جایی.افسوسخمیازه 

ایتم یه نگاه درست و درمون واسه یه مامانی که شکوه و شکایت می کنه از این دردونه الماسش. از این دونه انارش .از این ماه تابونش.

همین نگات می یرزه به تموم خستگیهای دنیا.هر وقت می خوای دلمو ببری اینطوری نگام می کنی.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

خاله جون
24 شهریور 92 23:18
وای خدارو شکر عزیز خاله من و پسر خاله کوچولوت خیلی برات دعا میکنیم که دندونهات بدون درد بیرون بیادو هیچ وقت تو زندگیه قشنگت دردو رنج نداشته باشی،آمین،،یکی یدونه خاله خیلی دوست دارم،دلم واسه گاز گرفتنت تنگ شده


ممنون خاله جون.منم حیلی دلتنگتم.می دونی که هیچ کس رو عین شما گاز نمی گیرم.آخه خیلی دوست دارم خاله یه دونه من.ماچ ماچ واسه پسر خاله جونم.