یک نگاه و یک دنیا
نازنینم انشاالله هیچ وقت واست پیش نیاد که تو دلت یه کمی غم باشه و دلت بخواد عزیزات بیشتر از همیشه بهت محبت کنن.مثلاٍَ وقتی بیماری یا دلتنگی یا....اونوقت بدون به اولین کسایی که میتونی اعتماد کنی ما هستیم. بابا و مامان.
طاها جونم ،عشق من،زندگی من،روح من،جان من،امروز وقتی از خونه مامان جون اینا بر میگشتیم و در حالی که مامان کسالت داشتم و به سختی بغلت گرفته بودم ،دستت رو گذاشتی روی گونم،صورتم رو گرفتی سمت خودت وتا 5ثانیه به چشمام خیره شدی.با چشمات طوری به چشمام نگاه میکردی که قند توی دلم آب شدنگاهی که تا این لحضه ندیده بودم و در آخر لبخندی زدی به زیبایی تمام دنیا.اینقدر نگاهت و لبخندت مهربون و سر شار از عاطفه بود که تموم دردام از یادم رفت.
به خودم بالیدم که چنین پسری دارم.خدایا شکرت.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی