آقا طاهای نازنینآقا طاهای نازنین، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 1 روز سن داره
مریمنازمریمناز، تا این لحظه: 7 سال و 4 ماه و 1 روز سن داره

طاها،زیباترین هدیه خداوند

بِییم دشت.....

1393/4/30 19:33
نویسنده : ماما شقایق
686 بازدید
اشتراک گذاری

این جمله شما ،در دو روز قبل از رفتن به سرزمین پدریت، رشته.سرتو به چه خوشگلی کج می کنی و به چه دلبری به مامان می گی ::مامانی بِییم دشت...بِییم؟؟

حال چرا؟؟؟ خوب معلومه با وجود بچه های عموهای عزیز و عمه جون و....منم جای شما بودم همش دلم رشت می خواست..

همش تو خونه راه می ریو می گی :پاسا .ماسا(پارسا و مهسا).البته نا گفته نمونه که اون بنده خدا هام واست سنگ تموم می زارن و با همه سازهای شما می رقصن...ممنون عزیزای زن عمو..بوسدوستون دارم..

آخرین هفته قبل ماه رمضون همه با هم دسته جمعی رفتیم دَدر.با وجود گرمی هوا اما خیلی به شما و ماخوش گذشت..ابتدا به زیارت اهل قبور رفتیم  ....

 

وبعد یک مکان تفریحی به نام هفت اقلیم..نام مناسبی بود برایش،چون تقریبا از همه چیز یه کمکی داشت،مثل باغ پرندگان،اجرای زنده موسیقی سنتی ،کافی شاپ ،چند تایی وسیله بازی....

برای من و بابایی مهم شما بودی که خوش باشی...خدا رو شکر که خوش بودی.الهه عزیزم مهمون ماشین ما بودن و شما کلی از حضورشون خوشحال بودی...

و مادر جون مهربان که انشالله همیشه لبخند زیبایشان باقی و جاری باشد.

اینهم خان عمو و زن عمو جون که همیشه زحمت جشنامون مثل تولد شما و جشن قدم و و...گردن ایشونه..ممنون از زحمتهاشون..

و اما در 26خرداد ماه،تولد یک فرشته زیبا روی زمینی رو داشتیم به نام فاطمه خانم،با نام مستعار الهام.. ببببله نی نی عمه جون به دنیا امدن،خدا رو شکر که الهه جونم صاحب یه خواهر شیرین شدن..به دنیای زیبای ما خوش امدی الهام جان،عزیز زنداییبوسمحبتبوس

چقدر واست اون انگشتها و دستای کوچولو جالب بودنند...

پسندها (1)

نظرات (0)