آقا طاهای نازنینآقا طاهای نازنین، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 1 روز سن داره
مریمنازمریمناز، تا این لحظه: 7 سال و 4 ماه و 1 روز سن داره

طاها،زیباترین هدیه خداوند

طاهای 24 ماهه ما

1393/5/20 17:03
نویسنده : ماما شقایق
556 بازدید
اشتراک گذاری

این تصویر پریچهر توست دنیای مادر،در دومین سال زندگیت..به همراه پزشک مهربانت دکتر دریانی نژاد،که حق بسیار بر گردن ما دارند..

مردی شدی واسه خودت.مستقل عمل می کنی.دوست داری تو تمام کارها منجمله چیدن میز و سفره گذاشتن،درست کردن غذا،آب دادن گلها و جارو کردن،گردگیری منزل و ....کمکم کنی.

یاد کارتون گوریل انگری افتادم،یادش بخیر،چقدر دوسش داشتم.قه قهه

بیشتر از همیشه دوستت دارم بخاطر مبازره ای که با نخوردن مَ مَ می کنی و به خاطر اون آغوش گرمت که همیشه مادر رو هزار بار دیوونه و عاشقتر از قبل می کنه.وقتی دستاتو باز می کنی و بدو بدو می یای طرفم و با اون زبون شیرینت می گی بگل من می میرم واست...

واسه ماشینات پارکینک دو طبقه ساختیم،شمام به پیشنهاد خودت رفتی و سقف پارکینک رو از لا به لای وسایل مامان آوردی،انگاری کلی از کارت راضی بودی ،این شد که خواستی یه سرم بری تو پارکینگ...

خلاصه یه طوری خودتو چپوندی اون تو،به این میگن پشت کار....فدای خودتو اون شیرین کاریاتم جان مادر..

ایتقدر شیرین و با هیجان صحبت می کنی که دلم می خواد ده تا گوش داشته باشم تا سراسر وجودم بشه آهنگ صدات.خیلی وقت می شه که از بی وقتی شیرین زبونیات رو ننوشتم ،اما هر چی از اون زبان دلبرانت بگم کم گفتم.

علاقه زیادی به بازی با بچه ها داری و سریع اقدام می کنی برای بر قراری ارتباط،حال ممکنه این کودک 7 ماهه باشد مثل کیان خاله و یا 18 ساله باشد ..مهم اینه که یه بابا و مامانی داشته باشه...و چقدر روابط محبت آمیز مثل بغل  گرفتن و بوسیدن و محبت کردن رو دوست داری و این تنها نشان دهنده روح مهربان و لطیف توست.بر خلاف گفته بعضیها که یه پسر باید مرد باشه،مادر بر این باورم که یک پسر اول باید قلب مهربان و روحی خدایی داشته باشه و در مرحله بعد مرد باشد.یه پسر می تونه هر وقت دلش گرفت گریه کنه..هر وقت دلتنگ شد ،طلب کنه و هر زمان عاشق شد بیان کنه...باید بتونه رات ابراز احساسات کنه تا روزی نیاز به مشاوره داشت مادر همراهش باشم و سنگ صبورش و پدر بهترین دوست و همراهش...

نسبت به بچه های کوچکتر کاملا حس بزرگی و احساس مسیولیت می کنی و این حست رو در رابطه باپرنیان جون و نیلا جون و کیان عزیزم دریافتم...می مونه پرهام جون،که این گل پسر ما بخاطر مرد بودنش هنوز به روابط صمیمانه نرسیدید که انشاالله ،همبازیهای خوبی برای همدیگه خواهید شد..

و این هم پری نازنین و فرشته کوچولوی ما که به جمع سه نفری شما اضافه شده.خوش امدی محیا جان.خیلی جات بین این دسته گلها خالی بود ..

اگه کار اشتباهی از شما سر بزنه ،خودت مسٌول پاک کردن و اصلاحشی...این قاتون ماست..

شبها قبل خواب مسواک می زنیم و شما حسابی تف تف می کنی و من خوشحالم که خمیرت رو قورت نمی دی.(البته خمیر رو اول می خوری بعد آب دهانت رو هی تف تف می کنی)و کلی خوشحالی که مثل آدم بزرگا رفتار می کنی.

صبحها واسه خودت لقمه درست می کنی،می گی مامانی :کَ اِه (کره).عَدَل (عسل)ویا ویززززز (صدای زنبور عسل)خوش بحال اون لقمه ها که با دستای نازنین تو درست می شن ،آآآآآآآآآآآآآآآآخ که چقدر دوست دارررررررررررررررررم..

این ماشین گنجینه شماست،هر چیزی که توی خونه گم بشه،به احتمال 90 درصد توی گنجینه شاه پرییون ماست...

کلید ماشین،قطره بینی ،تسبیح مادر و.....

واین هم یه پسر قند عسل که واسه اولین بار در نماز جمعه به همراه بابایی و مامان جون شرکت کردند.اولین جمعه ماه مبارک رمضان.التماس دعا میوه دل مادر....

عاشق اون اخمتم،این فیگور شما در حال خواندن آواز یا قرآن و یا آهنگ و یا.......هست..یعنی من دیگه مردم..مردم واسه اون نگاهت..

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

خاله جون
24 مرداد 93 1:07
نازنینم خداوند و قرآنش همیشه حافظ شما و همه فرشته کوچولوها منجمله کیان جون باشه الهی آمین..یا رب العالمین
مامانی(برای دخترم زهرا)
7 شهریور 93 21:21
خیلی قشنگ بود واقعا از همراهی نوشته هاتون لذت بردم خدا پسر خوشگلت رو برات حفظ کنه ممنونم بابت محبتتون.ان شاالله دختر زیباتون زیر سایه حق و پدر و مادرش بزرگ شه