آقا طاهای نازنینآقا طاهای نازنین، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 1 روز سن داره
مریمنازمریمناز، تا این لحظه: 7 سال و 4 ماه و 1 روز سن داره

طاها،زیباترین هدیه خداوند

آنچه در تابستان گذشت

1393/8/9 2:43
نویسنده : ماما شقایق
714 بازدید
اشتراک گذاری

دقت کردی پسرم،بعضی اوقات اینقدر غرق در روزمرگی می شیم،که یادمون میره چقدر خوشبختیم.وقتی مریض می شیم،تازه پی به نعمت بزرگ عافیت می بریم.وقتی از هم دور می شیم،تازه قلبامون شروع به ایستادن می کنه،انگاری خون بهش نمی رسه.

وقتی از خوردن بعضی چیزا محروم می شیم،تازه می فهمیم چقدر اون چیز خوش مزه بود.تمام این 9 ماه که تحت درمان آلرژی بودی به توصیه پزشک عزیزمون ،از کلی خوردنیها منع بودی،و به جرات می گم که هیچ زمان در تنهایی نتونستم از اونها بخورم،پیش خودم می گفتم ،اگه طاهام نمی تونه بخوره،پس منم لب نمی زنم.حتما اشتباه می کردم،اما مهم قلبم بود که اینطوری راضیتر بود.و آروم می گرفت.

اما خدا رو شکر پزشک فوق تخصص آلرژی هیچ ممنوعیت غذایی به شما نداد،مگر غذاهایی که با خوردن ،بدنت حساسیتی نشون بده.خدایا شکرت  ..از راه رسیدم هر چیزی که تو این مدت از چشمات دور کرده بودم،دم دستت گذاشتم و تا تونستیم خوردیم و همچنان می خوریم...قه قهه

آخی ،دلم آروم و قرار گرفت....و باز هم خدایا شکرت

و این هم یه عکس 8 نفره از محیا جون و طاها جون و پرنیان جون و نیلا جون و باباها

چه بازیها می کنی با این هدیه نیلا جون و چه سازههایی می سازی..یکی از یکی قشنگتر

در حال نوشتن تاریخ پای نقاشیت هستی،ای جان من..

تا مشغول آشپزی می شدم،می دیدم صدای دلنوازت بگوش نمی یاد،می دیدم در بازه و شمام در حیاط مشغول گل بازی.می گفتم طاها جون بدون اجازه مامان رفتی بیرون؟؟دلخور....سرتو خم می کردیو می گفتی ::بخشید مامانی.بخشید.اجازه  (انگشت اشاره به علامت اشاره)

منم که بی جنبه...می مردم برات..

وای که چقدر دوستتون دارم،فقط خدا می دونه..

یه سفر رفتیم تهران برای دیدن روی ماه رایان جونم،عزیزعمه..خاله جون و عمو داود شرایط رو فراهم کردن و رفتیم باغ پرندگان.وای که چقدر این مکان دیدنی و زیبا بود.هر زمان خواستید به دیدن انجا برید،بدونید کالسکه رو نیست. و کاملا تیپ کوهنوردی بزنید ،چون تا دلتون بخواد باید بالا و پایین برید.اما بسیار زیبا و دیدنیست،طوری که رضایت به امدن نمی دادی..وای که چه زیبا بود....

اگر قسمتی از زمین خداوند این چنین زیبا ست،پس تکلیف بهشت چیست؟؟؟

سلیقه ها متفاوت هست،اما من اونجا رو بخاطر حضور آزاد پرندگان دوست داشتم و برق نگاه تو....

و اینهم کیک دندونی کیان خاله....که داره رکورد شب بیداری شما رو هم می زنه و کابوس شبهای سخت مامان رو زنده می کنه...خدا به داد خاله جون برسه..

مامان جون همیشه در صحنه....و مراقب نوههای شیرینش

اولین بازی بیلیارد شما...

گردش مامانها و نی نی ها...وای که چقدر سوار این ماشینکا شدید...

در تمام مراسمها و میهمانیها و جشن ها آنقدر بزرگ منشانه برخورد می کنی که باید هزاران بار خدا رو شکر گفت..

اولین تجربه پدالون سواری شما و پرهام جیگر طلای من....

واینهم در انتظار شام...

حشره ها رو از نزدیک نگاه می کنیم .یا چشم یا ذره بین.و در موردشون در کتاب دایرةالمعارف طبیعت جستجو می کنیم.این آخوندک یک هفته مهمان درِ منزل ما بود و بعد از جفت گیری رفت و شما هر روز دهها بار بهش سر می زدی و وقتی رفت همش ازش صحبت می کردی...

سوار بر تاب کیان جونم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

سارا شکيبا
9 آبان 93 4:10
سلام وبلاگت قشنگه! من بازي هاي آندرويد زيادي توي وبلاگم گذاشتم حتما بيا دانلود کن و نظر برام بذار! ممنون ___________________
مامی فاطمه
9 آبان 93 8:26
سلام مامان عزیز خدا فرزند دلبندتو برات حفظ کنه عزیزم خواستم یک سایت مادرانه بهت معرفی کنم که علاوه بر امکاناتی که داره میتونی درقرعه کشی ماهانه هم شرکت کنی وبرنده ی تبلت پلاک طلای مادر کارت هدیه وپکیج بشی یاباگذاشتن عکس فرزندت جایزه بگیری اونجا پزشکای حاذقی هم هست که میتونی ازشون مشاوره بگیری من اونجابه اسم مامی فاطمه جون عضوم خوشحال میشم شمامادر عزیزهم به جمع مابپیوندی دوست داشتی بیای از آدرس زیر بیا منتظرتم خانم خانماا امتحانش که ضرر نداره هزینه هم نداره تازه باگذاشتن چندتا پست وعکس امتیازتا بالا ببری به سه نفراول سایت بدون قرعه کشی پلاک طلا میدن بااجازتون مهرماه برنده پلاک طلا بودم امیدوارم این ماه برنده شماباشید http://www.madarclub.com/fa/apply/mamanefati
نامیلو
11 آبان 93 1:24
وبلاگ زیبایی دارین بهتون تبریک میگم به سایت فوشگاهی مام سر بزنید