آقا طاهای نازنینآقا طاهای نازنین، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 1 روز سن داره
مریمنازمریمناز، تا این لحظه: 7 سال و 4 ماه و 1 روز سن داره

طاها،زیباترین هدیه خداوند

طاهای 14 ماهه (2)

1392/6/30 13:16
نویسنده : ماما شقایق
580 بازدید
اشتراک گذاری

و اما ادامه ماجرا:::::

ای شاه پسر مامان،دونه انار مامان ،ای فلفل شیرین زندگیمون،قابل وصف نیست مهربونیت.هر چی بگم از خوش اخلاقیات باز کم گفتم.یه نمونه بگم؟چشم.

با دیدن هر غریبه ای،جه مهمون باشه چه تو خیابون گریه و زاری راه نمی ندازی وخیلی آقا می ری بغلشون و بعد از چند دقیقه شروع می کنی به ارتباط برقرار کردن.اگه فرد مورد نظر موبایلی،عینکی و.... خلاصه چیز قابل ور داشتن داشته باشه،اول واسش دلبری می کنی و بعد دست می بری به سمت هدف....هوراامان از دست این ناقلای مامان.

این تیشرت و پیراهن خوشگل هدیه تولد و عیدی پرهام جیگر طلا و مامان شیماست .ممنون بابت هدیه قشنگشونماچ

                 

اینقدر مهربونی که واسه خوردن هر چیزی اول به اطرافیونت تعارف می کنی و با زبون بی زبونت می گی اِ اٍ و دستتو به سمت اون شخص دراز می کنی و وقتی اون شخص بگه نوش جان خودت بخور اونوقته که خوراکیتو میل می فرمایید،مایه افتخار من.

این بستنی رو دایی محمد سفارشی واسه شما گرفتن در سایز کوچولووو. اولین بستنی هست که در دستای ملوست گرفتی مامانی.نوش جونت مهربونم.دست ایشونم درد نکنه.

هر زمان مامان لباسهامون رو تو کشوها می زارم شما از یه جایی یه لباس پیدا می کنی و روی باسن کشون کشون لباس رو با خودت تا دم کشو حمل می کنی و خلاصه اینکه کلی کمک مامان می کنی.

اسباب بازیهاتو همیشه به دوستات می دی تا باهاش بازی کنن.خیلی دست و دل بازی نازنین نگارم.

این عکس خونه سمیرا جون، مامانی که قراره 8 مهر نی نی خوشگلش به جمع شما بپیونده گرفته شده.ماشینت دست نیلا جون و توپت دست پرهام جونه.البته اونام مثل شما مهربونن و همیشه اسباب بازیهاتونو مبادله پایاپای می کنید. 

این عکس واسه روزیه که نیلا جون با  کادو تولد تشریف آوردن منزلمون.ممنون بابت هدیه و کادویی زیبایتون مامان الهام و شیرین دخت و زیبا چشم ما. 

مشکل زمانیه که مامان جلوی مهمونها باید بزنه و بخونه،حالا فرق نداره یه قابلمه باشه یا سطل بازی یا مکعب های هوش یا ...هر چیزی که بشه روش کوبید و آقا طاها دست تو دست بابایی با هم برقصند و مهمونها هم حق خوردن و صحبت ندارند فقط و فقط دست دست دستتشویق.اگه یک نفر بخواد چیزی  نوش جان کنه.نه مشغول تلفن.همه با هم دست دست.خلاصه  اینکه وقتی می گن بچه خونه رو شاد می کنه عین حقیقته.خدایا هیچ خونه ای بی بچه نمونه،الهی آمین.

بله......،آقا فرصت نمی دن که یک عکس یادگاری بگیریم .کلی با تموم انرژیت گله می کردی که مامان دست بزن.آخه این دست فلک زده مامان چند کارو باهم بکنه،شکوفه بهار من؟؟؟سوال

توی این عکس عموی عزیز مامان هم حضور دارن.

 

واسه خودت تونل پیدا کردی. این تونل از کشفیات خودته کاشف قلب مامان.ودر نهایت به عنوان انبار هم ازش استفاده می کنی .به این صورت که هر وقت مامان دنبال چیزی ،وسایل گم شده ای،نان غیب شده ای میگردم یه سر هم به انبار مخفی شما می زنم.

این عکس خواب رو وقتی گرفتم که شما تو اتاقت و روی تختت خواب بودی و مامان نیه شب در حال اپلود کردن عکسات بودم که بد جوری دلم واست تنگ شد امدم بالای سرت و تا دقایق طولانی لذت بردم از نگاه کردن به  پاکی چهرت.طاها خیییییییییییییییییییییلی دوست دارم.عاشقتم.

یادکوچولوتر بودنت افتادم و .......قند تو دلم آب شد با دیدن این عکس ملوست.....

وقتی خوابی وقتی نیستی خیلی دلم واست تنگ می شه.ضربان قلبم کند میشه.خدایا شکرت.شکرت.شکرت

وای  از این شیطونیات.از علاقه بچه های عمو جون وعمه جون استفاده می کنی و چه به روز این فک زده ها نمی یاریابله.اونام که عاشقتن و شمام حسابی استفاده می کنی.الهه جون منم که بهترین تفریحش خردید واسه شماست الهی قربون همتون بشم من.

 فکر کنم عکسها کاملا گویای همه چیز بودن. نیازی به توضیح بیشتر نیستهورا.

این عکس در روز تولد حضرت معصومه،روز دختر در منزل عمه جون گرفته شده.ممنون از پذیراییشون.

                       

پسری مامان از کابینت قسمت ادویه جات خوشت نیومد واسه همین هم جاشون رو واسه مامی عوض کردی.ممنون جیگر طلای مامان.قفسه پایین قابلمه ها در اختیار تام شماست .دراشون رو می زاری و ور می داری و کلی خوشی واسه خودت،میمیرو واست.

یه نگاه انداختی و فکر کردی جایی که مامان انتخاب کرده بودم هم بد نبود......

دوباره با کلی تلاش وزحمت ،همه رو انتقال دادی سر جای اولشون.حتما پیش خودت گفتی؛بابا،مامانم خوش سلیقست.خنده

     

از هر چیزی واسه خوش بودنت استفاده می کنم،حتی اگر اون وسیله یک میز عسلی واژگون شده باشه....

مهم خندته،مهم اون صورت ذوق زدته که یه دنیا می یرزه.چقدر بهمون خوش گذشت.پیش خودت فکر کردی حتما خانم گاوه هم سواری می خواد .این شد که اون رو هم سواری دادی.میگم مهربونی ،اینم یه نمونش.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

مامان پارسا
30 شهریور 92 8:52
آفرين به اين آقا پسر بخشنده و مهربون از همه مهمتر آقا طاها چقدر خوب خودش رو سرگرم ميكنه


ممنون عزیزم از لطفتون.و کامنتی که گذاشتید.
خاله جون
30 شهریور 92 14:51
عزیز دل خاله،شیرین عسل خاله خیلی دوست دارم


خودت که می دونی من چقدر دوست دارم خاله جوووووووووون؟از گازام معلومه
مامان نیلا
3 مهر 92 20:54
قربون این غنچه های مهربون برم من
مامان پرهام
4 مهر 92 0:42
عزیز دلم، قابلی نداشت
مامان پرهام
4 مهر 92 0:43
آخی.چه روز خوبی بود خونه خاله سمیرا.اما پرهامی من حالش خوب نبود.امان از این لثه های بی دندون


آره واقعا.آخرش که خاطره آفرین شد .ما همیشه واسه دندونهای پرهامی دعا می کنیم.انشاالله دیگه تو این ماه دررمیان.
بابا حمید
5 مهر 92 10:57
3 کماندار وروجک خوشمزه