آقا طاهای نازنینآقا طاهای نازنین، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 1 روز سن داره
مریمنازمریمناز، تا این لحظه: 7 سال و 4 ماه و 1 روز سن داره

طاها،زیباترین هدیه خداوند

روز کودک

1392/7/17 4:01
نویسنده : ماما شقایق
1,444 بازدید
اشتراک گذاری

                     

نارنین مادر،شیرین پدر،عشق زندگیمون روزت مبارک.

یادش بخیر وقتی کودک بودیم تمام دلخوشیمون در طول سال به تلویزیون های کوچولو تو خونمون بودتایک روز کامل کارتون نشون بده و منتظر می موندیم تا مامان جون کادومون رو بدن.چقدر خوش می گذشت.....یادش بخیر

هزار ماشاالله ....قربون پسر خوش تیپم بشم من.

در حال آماده شدن به مقصد دکترتون بودیم که با شنیدن صدای اذان دست به دعا بردی بالا و مثل همیشه با تمام وجودم بهت افتخار کردم و گفتم::خدایا شکررررررررررررررررررت

 این تاب هدیه بابایی به شماست بابت روزت روز کودک.خوش باش ولذت ببر مهربونم.دست بابایی درد نکنه که کلی واسه پیدا کردن و خریدنش زحمت کشیدن.قلبفقط و فقط واسه خوشحالیت.

آخ خ خ خ که می میرم واسه اون نگاهت.طاها دل منو بردی شیرین بیانم.

واسه خندت دنیا رو می دم.یسرم.تاج سرم،سرو صنوبرم.شکوفه بهارم روزت مبارک.

دو تا کتاب با عنوان رنگ در هنر و شکل در هنر هم هدیه مامان به شماست که بعدا حتما ازشون لذت میبری بعلاوه یک عروسک کوچولو که قراره نی نی شما باشه به نام آقا یاسین و سه تا ماشین کوچولو.

انشاالله مبارکت باشه ،شازده کوچولو.

اینم عکس نوه من و بابایی: یاسین جون.

حالام که در حال تایپ هستم  و ساعت3:40 بامداده تنها با نیمی از  نورچشام تایپ می کنم.چون سه شبه بخاطر بیمای شما نخوابیدم و بسیار خسته و ناتوانم اما دلم نیومداین روز رو از دست بدم و واست ننویسم.در حال حاضر با لب تاپم در کنارت نشستم و منتظر ساعت داروت هستم.این ویروس جدید که مدتی شایعه شده  خلاصه به جون نازنینت افتاد و علاوه بر اون سرما هم خوردی. هر دوتا رو با هم .

امروز با حال رنجور و بیمارم سعی کردم حسابی بهت خوش بگذره و یادمون بره که بیمار هستیم و شروع کردیم روزمون رو با.....

بلهههه..... شروع کردیم با رقص دو نفرمون .دست تو دست همدیگه رقص تانگو  کردیم و کلی خندیدی و بعد تاب سواری...

وقتی رو تاب نشستی با اون زبون شیرینت وبینی که کیپ شده می خونی تا تا   تا تا و بقیه نا مفهوم.مطمینا در حال ضمضمه شعر خودت تاب تاب عباسی هستی جان شیزین مادر.خیال باطل

در حال تاب خوردن بودی که مامان جون امدن عیادت شما تا صورت ماهتو از نزدیک ببینن.خیلی خوشحال شدی و طبق معمول شروع کردی به شیرین کاری و هنر نمایی.چون می دونستی مامان جون عاشق دعا کردنته ؛حسابی دل مامان جون رو بردی...

وای که چقدر پروسه دارو دادن سخت و طاقت فرساست.مخصوصا این بیماریت که گلوت رو هم در بر گرفته و اصلا غدا نمی خوری و باید ترکیب سه تا شربت رو جرعه جرعه بهت بدم که حالت قرقره رو پیدا کنه.....خلاصه به مدت 45 دقیقه این فعالیت به کمک پله های منزلمون به انجام می رسه و من با این کمر درد ،ببین چه به روزم می یاد؟؟

شما سلامتیت رو بدست بیار ،من دیگه چیزی نمی خوام.

مامان فدای چشمای بیمارت بشم،طاها جونم.(اسنکان دارو هم قابل رویته)

بعد رفتی سراغ دکور میز تلویزیون.....

و عروسکهای بودایی که علاقه وافری به اونها داری...

تمام سعیت رو کردی تا نوازشی کنی ، خنجر دکوری رو.اما مامان مخالفت کردم و بماند ماجرای دل بردن و نا قلا بازیت واسه کسب اجازه که کار به جایی نبرد.

اما همچنان مشغول کن کاش بودی که یک کشف جالب کردی و با کلی ذوق فریاد زدی ::ماما بَق.بَق (برق)

 

و مامان در کنارت  خوشحال بودم از خوشحالیت.

جستجو اینجا تموم نمی شه.حالا طبقه بالایی دکور و اشیا تازه.اول یک بوس واسه مجسمه فرستادی و بعد صدفهای جلوش رو ور داشتی. حتما خواستی رامش کنی یا به قول گفتنی خرش کنی.

 

و بعد هر انچه که غنیمت گرفته بودی  با خودت به این طرف و اون طرف می بردی.

توی عکس، صدف در دستان نانازت معلومه.

مامان می پرسم:طاها جون،مامانی چی تو دستت داری؟

مشتتو باز می کنی صدفت رو به مامانی نشون می دید و می گی:اَه ه ه

از خدای مهربونم شفای تمام بیماران من جمله مامان جون که کمر درد دارن و همه کودکان بیمار و  ....همه و همه رو خواهانم.خدایا طاهای من یادت نره.می دونم همیشه به یاد هممون هستی از بس که مهربونی.دوستت دارم ای خالق طاهای من.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامان نیلا
17 مهر 92 23:33
عزیزم خسته نباشی از مریض داری،الهی تو یسری عکسا چقدر مظلوم افتاده،روز طاها جون هم مبارک ،ایشااله زود زود خوب بشه این پسر مهربون ما


ممنون عزیزم.روز نیلا جونم مبارک باشه گلم.شمام خسته نباشی خانمی
خاله جون
20 مهر 92 15:33
فرشته کوچولوی خاله من و پسر خاله کوچولوت که هنوز به دنیا نیومده همیشه برات دعا میکنیم که هیچ رنج و مریضی نبینی،عشق خاله تو هم با اون دل و دستای مهربون رو به آسمونت مارو دعا کن،الهی که هر چه زودتر خوب شی جوجوی خاله


ممنون خاله جونم.من و مامانی همیشه واسه شما و قند عسلتون، پسر خاله نانازم دعا می کنیم.حسابی مراقب نی نی مون باش.