آقا طاهای نازنینآقا طاهای نازنین، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 1 روز سن داره
مریمنازمریمناز، تا این لحظه: 7 سال و 4 ماه و 1 روز سن داره

طاها،زیباترین هدیه خداوند

واکسن آنفولانزا

1392/8/12 3:53
نویسنده : ماما شقایق
249 بازدید
اشتراک گذاری

با کلی زحمت و سفارش و پیگیری و پارتی بازی ،خلاصه به لطف خدا و دایی افلاطون واکسن آنفولانزا ،این در نایاب رو از رامسر به سفارش دایی تهیه کردیم و از دکتر شما دستور تزریق رو گرفتیم و خوشحال از تهیه واکسن بودیم،که .....

بیشتر از یک دقیقه گریه نکردی و مثل همیشه مردونه برخورد کردی.آفرین پسرم.......

فردای واکسن دیدم تمام دست و پای شما دونه دونه زده.از ریز گرفته تا درشت.نگران از این دونه ها.پنجشنبه بود و دسترسی به دکتر غیر ممکن.خیلی نگران دونه هات بودیم.جمعه این دونه ها آنقدر روی زانوت زیاد شده بود که توان چهار دست و پا رفتن نداشتی.خونه مامان جون بودیم و همه سعی کردیم تا می تونیم شما رو بغل بگیریم ، بیرون از منزل بچرخونیم و هر کاری کنیم تا کمتر مجبور باشی حرکت کنی.بابا جون بردت تو شهرک و انار چیدیت.

مامان جون با سه چرخت چرخوندت.بابایی هم بیشر بغلت گرفت و.....

دل من خون بود و کاری جز دعا کردن ازم بر نمی یومد.خلاصه ....

 

شنبه با دکتر تماس گرفتم،گفتن علتش همون واکسن بوده.حالا از خودم می پرسم،آیا واکسن با این عارضش،ارزشش رو داشت؟؟ بابایی همش دلداریم می دن و میگن:: خانم بچه طاقت این دونه ها رو داره اما استخون درد،ما بزرگارو از پا می ندازه.پارسالو یادت نیست؟

خوب بابایی هم راست می گن.خدایا خودت کمک کن تا بچمون مصون بشه از هر چی بیماریه.

ماشاالله به انار باغ بابا جون.با چه اشتیاقی برای شما می چینن از این  انار قاچ خورده و شیرین چون قندشون.

با دیدن این انار یاد دوران کودکیم افتادم که هیچ دغدغه ای نداشتم جز حفظ کردن این شعر زیبا و داوطلب خواندن آن در کلاس درس و گرفتن یک نمره بیست از معلم....

صد دانه یاقوت   دسته به دسته      با نظم و ترتیب        یکجا نشسته....

یادت بخیر کودکی....

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

خاله جون
12 آبان 92 13:42
دورت بگردم جوجوی خاله،الهی که هیچ وقت ناراحتیت رو نبینم،عزیز دلمد


ممنون خاله جوووووونممممممممم
مامان نیلا
12 آبان 92 23:59
امان از دست این فسقلی ها که معمولا مشکلاتشون آخر هفته پیش میادو...


آره والا.به نقل از بابا حمید:این عادت خانوادگیمونه که آخر هفته ها مریض می شیم.