آقا طاهای نازنینآقا طاهای نازنین، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 1 روز سن داره
مریمنازمریمناز، تا این لحظه: 7 سال و 4 ماه و 1 روز سن داره

طاها،زیباترین هدیه خداوند

اولین پارک

1392/9/17 1:16
نویسنده : ماما شقایق
457 بازدید
اشتراک گذاری

ممنون از سروش عزیزم که با بهانه گیریاش،باعث شد مامان نمونه و مهربونش،خاله حورای عزیز که یک خانم و مادر همه چی تمومن بیاردشون پارک. ایشونم لطف کردند و با ماتماس گرفتن و این شد که من و بابایی از خدا خواسته بردیمت پارک سر پوشیده.توی یک خونه قدیمی بود که دو تا خانم مسیولش بودند و قانونش این بود که بایستی بیشتر از یک ساعت نمی موندیم.فکر کنید انوقت چی می شد؟؟؟با والدینی که مییومدن و بجه هاشون رو رها می کردن و می رفتن سراغ کاراشون ...

24 آبان و کلی لذت غیر قابل وصف در چهره تو ای ماه روی من.و کلی انرژی گرفته شده از بابا.خودمونی بگم،بابا == غش.

تو شُک بودی؛اینجا کجاست؟

بیشتر از همه عاشق این سرسره بودی و عین این پسر خلافای توی پارک،همش می خواستی از شیب سرسره بیای بالا بجای پله هاش.

با ما بقی عکسها همراهمون باشید.....

توی استخر توپ ترسیدی،خوب حق داشتی مامان جون.چون داشتی غرق می شدی...

سوار بر تاب دو نفره بودید که خاله حورا گفتن:این صدای طاهاست؟ گفتم بله .آقا طاها دارن شعر تاب تاب عباسی می خونن.خاله حورا:وروجک..

اما فقط همین کلمه رو تکرار می کردی : تاااااب تاااااااااب .ولی مامان می دونستم که تمام شعر رو داری می خونی،قناری من.با زمزمه هات زندگی کردم...

هزینه پارک شمام ،شد اشانتیوم سروش جان و مهمون خاله حورای عزیز شدیم.ممنون از  لطفشون ونیز سارای گلم که مراقب شما دو تا فسقلی بودن.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

خاله جون
17 آذر 92 14:34
آخه خواهر من مگه نمیدونی من چقدر موقع دیدن عکسای طاها احساساتی میشم که لطف کردی این آهنگ رو هم گذاشتی.؟!ای بابا من چه کنم با دلتنگیم خاله جون،قربون دلتنگیت بشم من.نکنه یه وقت قند تو دل کیان جونم تکون بخوره
مامان نیلا
19 آذر 92 9:12
قربون این گل پسر !!چه پارک جالبی ،برا زمستون خوبه،خوش باشی مرد کوچک! ممنون عزبزم.ای کاش یکی هم تو دیار ما بزنن.ای کاش