آقا طاهای نازنینآقا طاهای نازنین، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 1 روز سن داره
مریمنازمریمناز، تا این لحظه: 7 سال و 4 ماه و 1 روز سن داره

طاها،زیباترین هدیه خداوند

کیان ،پسر خاله عزیز

1392/9/27 3:30
نویسنده : ماما شقایق
760 بازدید
اشتراک گذاری

   
:::غنچه کرد و غنچه شکفت و خداوند بهترین و زیباترین هدیه اش را به ما داد(کیان).خدای بخشنده را شکر گزاریم.::::
این اس ام اس بابا داوود بود واسه همه آشنایان در لحظه ای که به معنای حقیقی پدر شدن و کیان نازنین ما پا در دنیای ما نهاد.خوش امدی عسل خاله.جون خاله.

                                    
هوراهورااااااااااااااااااااااا.کیان جون خاله به دنیا امد.و من رسماً و قانوناً و اسماً وخلاصه درست و حسابی خاله شدم،چه کیفی میده خاله شدن و چقدر سخت دلتنگی.از همین حالا در غم و اندوه دلتنگیم عزیز دل خاله ،یکی یدونه خاله.طاها جونمم پسر خاله دار شدی و چقدر در انتظار این حضور بودی که شب به دنیا امدن کیان جون تا لحظه تولدش که حدوداً 8 صبح بود نخوابیدی.

    

خاله جون و عمو داوود،جمعتون جمع بود ،گلتون کم بود.اینم از گلتون،کیان هدیه خداوند .

واسه بوییدنت ثانیه شماری مینم.کییییییییییییییییان خاله.

و دستان مهربان مامان جون که به حق فاطمه زهرا (س)،خدا همیشه واسمون نگهش داره.

   

شب بسیار غریبی بود برامون.از اون جهت که سابقه نداشت کل شب رو بیدار باشی و نقاشی (داَخت)بکشیم و کتاب ورق بزنیم و دالی بازی کنیم و حدود دوساعت و نیم هم بابا رو بیاریم تو بازیهامون(چون مامان از ناحیه کمر احساس شکستگی می کردم،از درد فراوون)و خودت رفتی سراغ بابایی و بیدارش کردی .البته یکباری از شدت گریه هات بابایی با اون خواب سنگینش بیدار شد.خلاصه نیمی گریه بود و نیمی بازی و با یک حموم یک ساعته و کلی آب بازی  وماهی بازی وقتی ازحموم بیرون امدیم شیر خوردی و خوابیدی و مادر در حال بیهوشی محض بودم و تمام مدت حموم در حال دعا واسه خاله جون و کیان جون بودم ومادر جون زنگ زدن که .......کیان ................به دنیا امد.خدای مهربونیها و خوبیها ،خدای زیباییها شکرت.

وبا به دنیا امدن آقا کیان ،آقا طاها به خواب رفتی.انگاری طاها جونم خیلی دل واپس خاله جونت بودی،از بس خاله جون دوست داره.خدایا شکرت.

25 روز عروسی خاله جون و عمو داود.آذر ماه ،ماه تولد بابا داود .اینم از خوش یمنی 25 آذر ماه سال 92 :::تولد کیان جون.

الله اکبر از این تکنولوژی.هنوز یک ساعت از تولد قند عسلی نگذشته،خاله تو شمال روی ماهش رو می بینم. وباز خدا پدر این مخترعین رو بیامرزه.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

مهسا
28 آذر 92 16:52
کیان جان متولد شدنت مبارک. خوشبحال طاهاجان که دیگر همبازی خوبی دارد. کیان جان انشالله قدمت به دنیای جدید مبارک. مرسي عزيز دلم.الهي قربون مهربونيات
شیدا دوست خاله شیما
30 آذر 92 15:12
سلام شقایق جان من همیشه به وبلاگ شما سر میزنم و از عکسها و نوشته های شما لذت میبرم. الان که عکس کیان را دیدم انقدر ذوق کردم که نتونستم مثل همیشه خاموش باشم و لازم دونستم هم به شما که خاله شدی تبریک بگم و هم احساستم را از دیدن این عکس بیان کنم. واقعا که دوست داشتنی و ماهه این پسر درست مثل پسرخاله طاهای عزیزش. خیلی خوشحالم که این عکسها را دیدم تا وقتی که بخوام به دیدن شیمای عزیزم بیام. بازم به همتون و مامان شیما و بابا داوود تبریک میگم سلام عزیز دلم.مرسی مهربونم.خیلی وقته منتظر کامنتتون هستم و چقدر خوشحالم که حضور عزیز خاله،کیان نازنینم شما رو وادار به نوشتن کرد.مامانی شدن خودتونم مبارک.خیلی خوشحال شدم.قبل از اینکه کامنتامو چک کنم،یه حسی بهم گفت که از شما مطلبی خواهم داشت.روی ماهتونو می بوسم.مراقب هم بازی کیان جونم باش.
مامان پرهام
3 دی 92 1:29
دوست جونی ، خوشحالم که به معنای واقعی خاله شدی.من که از 4 سالگی شدم.خیلی حس خوبیه.درکت میکنمخدا حفظش کنه وای که دارم از دلتنگیش می میرم.تازه می فهمم خواهرم چی می گفت
مامان نیلا
8 دی 92 0:31
پسر خاله نازو کوچولوتون مبارک حالا یه بار که ببینیش دلتنگتر میشیقیافه طاها موقع دیدن کیان کوچولو دیدنیه ممنون عزییییییییییزم.دارم از دلتنگیش می میرم