کیان ،پسر خاله عزیز
:::غنچه کرد و غنچه شکفت و خداوند بهترین و زیباترین هدیه اش را به ما داد(کیان).خدای بخشنده را شکر گزاریم.::::
این اس ام اس بابا داوود بود واسه همه آشنایان در لحظه ای که به معنای حقیقی پدر شدن و کیان نازنین ما پا در دنیای ما نهاد.خوش امدی عسل خاله.جون خاله.
هورااااااااااااااااااااااا.کیان جون خاله به دنیا امد.و من رسماً و قانوناً و اسماً وخلاصه درست و حسابی خاله شدم،چه کیفی میده خاله شدن و چقدر سخت دلتنگی.از همین حالا در غم و اندوه دلتنگیم عزیز دل خاله ،یکی یدونه خاله.طاها جونمم پسر خاله دار شدی و چقدر در انتظار این حضور بودی که شب به دنیا امدن کیان جون تا لحظه تولدش که حدوداً 8 صبح بود نخوابیدی.
خاله جون و عمو داوود،جمعتون جمع بود ،گلتون کم بود.اینم از گلتون،کیان هدیه خداوند .
واسه بوییدنت ثانیه شماری مینم.کییییییییییییییییان خاله.
و دستان مهربان مامان جون که به حق فاطمه زهرا (س)،خدا همیشه واسمون نگهش داره.
شب بسیار غریبی بود برامون.از اون جهت که سابقه نداشت کل شب رو بیدار باشی و نقاشی (داَخت)بکشیم و کتاب ورق بزنیم و دالی بازی کنیم و حدود دوساعت و نیم هم بابا رو بیاریم تو بازیهامون(چون مامان از ناحیه کمر احساس شکستگی می کردم،از درد فراوون)و خودت رفتی سراغ بابایی و بیدارش کردی .البته یکباری از شدت گریه هات بابایی با اون خواب سنگینش بیدار شد.خلاصه نیمی گریه بود و نیمی بازی و با یک حموم یک ساعته و کلی آب بازی وماهی بازی وقتی ازحموم بیرون امدیم شیر خوردی و خوابیدی و مادر در حال بیهوشی محض بودم و تمام مدت حموم در حال دعا واسه خاله جون و کیان جون بودم ومادر جون زنگ زدن که .......کیان ................به دنیا امد.خدای مهربونیها و خوبیها ،خدای زیباییها شکرت.
وبا به دنیا امدن آقا کیان ،آقا طاها به خواب رفتی.انگاری طاها جونم خیلی دل واپس خاله جونت بودی،از بس خاله جون دوست داره.خدایا شکرت.
25 روز عروسی خاله جون و عمو داود.آذر ماه ،ماه تولد بابا داود .اینم از خوش یمنی 25 آذر ماه سال 92 :::تولد کیان جون.
الله اکبر از این تکنولوژی.هنوز یک ساعت از تولد قند عسلی نگذشته،خاله تو شمال روی ماهش رو می بینم. وباز خدا پدر این مخترعین رو بیامرزه.