آقا طاهای نازنینآقا طاهای نازنین، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 1 روز سن داره
مریمنازمریمناز، تا این لحظه: 7 سال و 4 ماه و 1 روز سن داره

طاها،زیباترین هدیه خداوند

سلامی دوباره....

بنام خدا سلام.سلامی دوباره بعد از یک غیبت طولانی..کی فکرش رو می کرد که اینهمه غیبت و ننوشتن رو بشه تحمل کرد ؟اما شد..چقدر شرایط و روحیات انسانها تغییر پذیره ..الله اکبر از این موجود دوپا.. سعی دارم کمی مطالب وبلاگمون رو به سمت تجربیاتم سوق بدم و در کنار خاطرات شیرین و تلخمون راهکار برخورد با مشکلاتمون رو بازگو کنم.. اینم یکی از نشانه های تکامل بنده و تغییر رویه. عکس 3 سال و 3 ماهگی اقا طاها چقدر گرد و خاک نشسته بود به این خاطراتمان..قول نمی دهم که مرتب بنویسم،اما سعی خواهم کرد ..چون می دانم روزی،ماهی ،سالی این خاطرات شیرین بدردم خواهند خورد... ...
28 آبان 1394

سهراب سپهری ،زیبا گفت:

اهل کاشانم روزگارم بد نیست ... اهل كاشانم. روزگارم بد نیست. تكه نانی دارم ، خرده هوشی ، سر سوزن ذوقی . مادری دارم ، بهتر از برگ درخت .دوستانی ، بهتر از آب روان .     و خدایی كه در این نزدیكی است :   اهل کاشانم روزگارم بد نیست ... اهل كاشانم. روزگارم بد نیست. تكه نانی دارم ، خرده هوشی ، سر سوزن ذوقی . مادری دارم ، بهتر از برگ درخت .دوستانی ، بهتر از آب روان .     و خدایی كه در ...
15 فروردين 1394

بهار زیبا می اید...

بنام خالق زیباییها.. بهار زیبا تو راهه..و این بهار برایمان زیباتر از قبل خواهد بود.ان شاالله،تنها به خاطر حضور سبز توست،صحبت می کنی به چه زیبایی،که تنها خدا داند و بس ..درٌ و گوهر از لبانت جاری می شود و قند در دل من و بابایی،آب.به همدیگه نگاهی می کنیم و از شوق سخنان زیبایت،لبخندی می زنیم از سر شوق.. دغدغه های قبل از عید رو دوست دارم.حال و هواش رو دوست دارم.بوی تازگی تو خونه ها موج می زنه.بوی خونه تکونی.فرشهای اویزون از تراس خانه ها،گل فروشهای کنار خیابان، گلهای همیشه بهار و پامچال و بنفشه های رنگارنگ،سنبل های خوش عطر روی هفت سین،بلوارهای پر گل خیابون و....دست فروشهای امیدوار به فروش شبهای عید..سبزه های گوناگون و ماهی های قرمز ،پری...
27 اسفند 1393

طاهای31 و 32 ماهه ما

بنام خدای بهار با تاخیری بس فراوان،بزرگتر شدنت ،مهربانتر شدنت،مونس و مرهم دلها شدنت،مبارک.خدا را شکر که هستیم و این روزهای سراسر زیبا را در کنار پدرت می بینیم ... کیک 50 امین سالروز تولد مامان جون عزیزتر از جانمان و جشن تولد ،هدیه خانواده سه نفری ما به مامان جون عزیز که خیلی بیشتر از اینها گردن ما حق دارن .12 بهمن 1393 هر چقدر تلاش کردم که به تبریک 31 ماه برسم،کم آوردم و بس دویدم و نرسیدم.آخه امسال بعد سه  سال یه خونه تکونی اساسی کردم و حسابی خونه و خودمون و کمد ها رو تکوندم،یه عزیزی می گفتن از خونه تکونی خوششون نمی یاد،اما با تمام کارها و خستگیهاش,عجب رسم زیبا و بجاییه ،که اگر نبود چه به روز خونه هامون می ...
27 اسفند 1393

بای بای پوشک و جملاتی زیبا

بنام او که حق است... انگاری همین دیروز بود که کلمات شیرینت رو تو وبلاگت تایپ می کردم...نفهمیدم کی این همه لغت و جمله یاد گرفتی و حالا تحویلم می دی....وااااااااااای خدای من ،خیلی شیرین صحبت می کنی و این دل من هزار تیکه می شه واسه هر جملت... راستی یادم رفت که بگم از اوایل بهمن شروع کردیم برای ترک پوشک،روزهای اول بسیار سخت ،اما خدا رو شکر بعد دو هفته اوضاع و احوالمون بهتره..اما هنوز کار داریم تا رسیدن به هدف.. بقل زبان شیرینت::مامانی من دیگه مردشدم،بزرگ شدم.بیبی نیستم مامان..غذا می خورم بزرگ بشم،پوشک نمی پوشم،آخه می خوام برم مدرسه .بله مامان؟؟.. بله جان شیرینم بله عشقم ،روحم،جانم.. :::و این هم جشن کوچکی با مزمون...
19 بهمن 1393

طاهای 30 ماهه ما

سلام نام خداست.. تنها با  وجود توست که می شود لحظه لحظه ها را زندگی کرد.می شود هر روز را به عشق شنیدن صدای دلربای تو آغاز کرد...می شودغم هارا فراموش کرد،در پس نقاب صورت و خنده را تحویل دنیا داد...دو سال و نیم است که حتی یک ساعت فارغ از یادن نبوده ام .همیشه از خود می پرسم..در حق خدای خالق تو چه کرده ام که این چنین هدیه ای بی مثال و شکوهمند به من هدیه کرده است؟؟...شکرانه این نعمت عزیز و دوست داشتنی چیست؟؟؟خدایا قاصرم ...می دانی قاصرم اما تنها می توانم بگویم خدایا هزاران بار شکرت..   با تاخیری فراوان ،سی ماهگیت مبارک ،شکوفه گیلاس مادر... این تصاویر مربوط هستند به جشن تولد  یک سالگی کیان ...
15 بهمن 1393

زندگی

"زندگی" زندگی آنقدر ارزش دارد که به خاطر آن از همه هستی خود مایه بگذاریم تا قصری باشکوه از مهربانی، محبت، عشق و دوستی بنا کنیم و زندگی آنقدر بی ارزش است که نباید به خاطر آن دلی را بیازاریم و برای رسیدن به قله های فانی دنیا دست به هر کاری بزنیم. تا وقتی سرت را بالا می گیری توی آسمان شب نگاهت به جای دیدن ماه به طرف ستاره هاکشیده می شه. هزاران هزار ستاره. کدامین ستاره به تو چشمک می زند؟ ستاره کم نور یا ستاره ای پر فروغ؟ دنبال ستاره ای باش که چشمکش تنها برای توست و تنها برای تو نور می تاباند. از چشمک های ممتد و پیاپی ست...
15 بهمن 1393

طاهای 29 ماهه ما

حرف برای گفتن بسیار زیاده  و خدارو شکر که به خاطر حضور نازنین تو،دغدغه هایم رنگ دیگری به خود گرفته اند.. یه جمله خوندم که خیلی تاثیر گذار بود : "وقتی فرزند به دنیا می اید،دیگر فرصتی برای اتلاف وقت نیست.".در این دو سال و 5 ماه و 11روز برای خیلی کارها وقت نداشتم،برای دیدن فیلمهای بی محتوای کره ای و شانصد قسمتی ترک ماهواره،برای لم دادنهای طولانی و صحبتهای تلفنی بی حد و حساب،برای دیدن فیلمهای تکراری ،برای فکر کردن به افکار پوچ و بی ارزش،برای دوستیهای نابجا ،برای غیبتهای شیرین و .... دلیل تمام این نبودنهای بد ،تنها تو بودی تو،ای خوب من..ممنونم از بودنت. اولین حضورت در نمایشگاه کتاب،که در ...
28 آذر 1393

روزهایی زیبا

با وجود سرمای سرد پاییزی،با زندگی در کنار تو خانه دل و جانمان گرم است و گرمای خانه،نتیجه حضور توست ... در خانه ما چیز دور ریختنی وجود ندارد..یک انبار داریم از وسایل دور ریختنی که حالا تبدیل شدن به مواد اولیه کار دستیهایمان....با انها بازی می کنیم ...می سازیم ...لذت می بریم.. و این هم عکس ماهروی ما الهام عزیز،خواهر الهه عزیز دل من که هیچ وقت دوست ندارم براش بشم زندایی،دلم می خواد مثل دوران شیرین کودکیش ،همیشه صدام کنه خاله لاله....دختری مهربان و دوست داشتنی.. سعیم براین بوده که دراین دوسال و اندی ،روزهای خاص ،خاص باشن برایت.امروز هم در این تصویر روز کودک است و مامان جون مهربون و دوست داشتنی ما زحمت ...
20 آذر 1393