سفر نامه تهران ....فصل سوم
پارک آبی اوپارک ::: بچه ها و پدرها از شدت زیاد تخلیه انرژی یه جورهایی بیهوش شدن از فرط بازی و خستگی.. شام در باغ صبا:::و باز بچه ها با موسیقی زنده رقصیدن و شادی کردن و خوش گذروندن.. از جاده رشت برگشتیم به سمت شمال . چقدر تفاوت بود در زیبایی استان گیلان و قزوین..سرسبزی و زیبایی شمال قابل وصف با هیج جای ایران نیست ... من عاشق محل زندگیم هستم ..من عاشق کوه و دریای بهم پیوسته محل زندگیم هستم ..این خیلی عالیه که خدا من رو در این سرزمین آفرید..خدایا شکرت.. سفرمون رو با آیه الکرسی و عبور از زیر قران و صدقه آغاز کردیم و در شب شنبه به پایان رساندیم.. تمام تلاشمون در این سفر تنها یک چیز بود و آن خوش بودن و لذت بردن میوه دل و عصاره جانمان ...
نویسنده :
ماما شقایق
7:53